بخشی از فرایند بیداری کندالینی مشابه با بحران دوره میانسالی است به این معنی که شما کم کم احساس میکنید در حال از دست دادن همه چیز هستید و هیچ کاری برای بهبود شرایط نمیتوانید انجام بدهید.
در این مرحله فرد تمام عادتهای قدیمی مانند روابطی که دارد، ارتباطات فامیلی، رژیم غذایی و محیط کاری را به چالش میکشد و به خاطر اینکه نمیتواند یک دلیل قانع کننده برای آنها پیدا کند، تمامی آنها را بیهوده می پندارد.
برخی افراد و به خاطر ترسی که درونشان ایجاد میشود، دست به مقاومت و انکار شرایط میزنند که این امر فقط باعث بدتر شدن شرایط میشود.
یکی دیگر از نشانههای انرژی کندالینی این است که شجاعت و اشتیاق زیادی درون فرد برای انجام کارهای جدید شکل میگیرد. برای مثال به تغییر رژیم غذایی، ترک روابطی که در آنها قرار دارد و تغییر شغل تمایل پیدا میکند. تمامی این موارد صرفا تلاشهایی است که فرد برای پاسخگویی به نیازهایی که درونش ایجاد شده انجام میدهد.
در حقیقت زمانی که ما به این نتیجه میرسیم که برخی از کارها نتیجه نمیدهند، انگیزه ما برای تغییر دادن آنها افزایش پیدا میکند.
هنگامی که در اوج ناامیدی قرار داریم و روی به انجام کارهای جدید میآوریم، به صورت معجزه وار از جاهایی حمایت میشویم که اصلا انتظار آن را نداریم. برای مثال با افرادی مناسب آشنا میشویم، کتابهایی مفید میخوانیم، در گروه های اجتماعی خوبی حاضر میشویم و در آنها فعالیت میکنیم و به صورت کلی همه چیز در بهترین فرم ممکن پیش روی ما قرار میگیرد.
هنگامی که شروع به ایجاد تغییرات مختلف میکنیم حساسیت ما نسبت به چیزهایی که قبلا توجه چندانی به آنها نداشتهایم و به راحتی آنها را تحمل میکردیم، افزایش پیدا میکند. برای مثال ممکن است با خود احساس کنیم فردی که با او در یک مکان زندگی میکنیم را نمیتوانیم تحمل کنیم و باید به یک مکان جدید نقل مکان کنیم و به تنهایی در آن زندگی کنیم.
مثلا ممکن است به این نتیجه برسیم که دیگر نباید سریالهای تلویزیونی خشمگین مشاهده کنیم و یا در جمعهایی حضور پیدا کنیم که افراد زیادی در آنجا حاضر هستند. در چنین شرایطی سیستم عصبی شما در حال تغییر است و توانایی این را دارد که انرژی بیشتری را کنترل کند و همین موضوع باعث افزایش میزان حساسیت میشود. به یاد داشته باشید که چنین علائمی نشانه ضعف نیست بلکه نشان دهنده هوشیاری و انرژی درونی شما است.