بدن کیهانی، بدن وحدت و اتحاد است. این بدن چندان قابل توصیف نیست. حالت کاملاً درونی داشته و حرکت از هستی به سوی ناهستی است. این بدن شکل خاصی ندارد و به رنگ خاصی در نمی آید. کالبد ششم، کالبد کیهانی است. بنابراین هیچ گونه محدودیتی نخواهد داشت.
هفتمین بدن نهایت کالبدهای انرژی و لطیف انسان است. در این صورت انسان به سرچشمه اصلی آفرینش و فنا دست خواهد یافت. در این حال، انسان با تمام کائنات یکی خواهد شد و انسان می تواند بگوید رسیده ام. این پدیده همان «مکشه» یا «نیروانه» است که فقط حالت بی میلی، بی آرزویی و سکوت و آرامش مطلق است.
گستردگی و درخشندگی رنگهای هاله بستگی به پیشرفت و تعالی روح آدمی دارد.
اگر در هاله مشکلی پیش آمده، در آن انسدادی صورت گیرد و یا رنگ آن عوض گردد، نشان دهنده بیماری و مشکلات روحی و ذهنی در فرد است، و اگر از بیماری در این مرحله جلوگیری نشود، بیماری در جسم و کالبد جسمانی ظاهر میگردد.
یکی از نشانههای شناسائی خلق و خوی شخص و یا تشخیص بیماری، همین هاله میباشد، بعضی اشخاص دارای دید اوریک بوده و قادر به دیدن هاله در فرد هستند.
سومین بدن عهده دار احساسات و ویژگی های شخصیتی انسان است. فضای این بدن به اندازه بدن فیزیکی است، ظاهر آن شبیه ابر است که در همه جهات حرکت می کند. هاله بدن اختری به صورت تخم مرغ است. احساسات منفی مانند ترس، خشم، افسردگی یا هرگونه ناراحتی موجب پدید آمدن ابرهای تاریک در هاله می شوند. به هر میزان انسان به سمت عشق و از خود گذشتگی بازگردد، رنگ هاله شفاف تر و درخشان تر می شود. تمام احساسات سرکوب شده در بدن اختری یا کالبد ستاره ای فعال می شود و منتظر فرصتی برای رشد می ماند. مثاً اگر کسی در خود پرخاشگری را تقویت کرده باشد، در مقابل کسی قرار می گیرد که پرخاشگری او را تحریک کند. در این کالبد افکار و احساسات ناخودآگاه تأثیرگذارند. مثاً اگر کسی به صورت ناخودآگاه روحیات منفی داشته باشد، این امر او را از رسیدن به هدف باز می دارد.
چهارمین کالبد انرژی، بدن ذهنی است که سطح امواج آن بالاتر از بدن اثیری و بدن اختری است. این بدن به شکل تخم مرغ است و حجم آن در اشخاص پیشرفته افزایش می یابد. تابش هاله آن گاهی به ده ها متر می رسد. کسانی که از نظر ذهنی پیشرفت کمی دارند، هاله آن ها رنگ کدر خواهد داشت و هر میزان که افکار آن ها زنده تر و عمیق تر باشد، شفاف تر و پررنگ تر است. بدن ذهنی محل افکار، اعتقادات، عقل و منطق ماست. اطاعاتی که از بدن فیزیکی به دست می آید از راه بدن اتری به بدن اختری و از آن جا به بدن ذهنی فرستاده می شود و در آن جا به صورت کام در می آید. بنابراین مهم ترین عملکرد بدن ذهنی، یافتن راه حل های منطقی برای حل مسائل است.
این بدن که به آن گاهی بدن علّی یا سببی گفته می شود، بالاترین فرکانس های انرژی را داراست. هاله کالبد روحانی به کیلومترها می رسد. این هاله معمولا به صورت دایره کامل در انسان وجود دارد. بدن روحانی ملایم ترین رنگ ها را دارد. در عین حال که عمق تابش آن قابل توصیف نیست. امواج انرژی این کالبد با سرعت به سطوح پایین تر پخش شده، به صورت آگاهانه دریافت می شود. اگر تاکنون در کنار مرشدی کامل نشسته باشیم متوجه شده ایم که وقتی بیش از یک کیلومتر از او فاصله می گیریم شرایط تغییر می کند، نور و عشق و هیجان به تدریج کم شده تا کاملاً از بین میرود. از راه کالبد روحانی است که انسان به هدف می رسد. این بدن ما را به هستی الهی وصل می کند و از این طریق تمام اعمال ما همراه با قدرت، برکت و عشق خواهد شد.
در این کالبد فرد به وحدت وجود می رسد و تضادی وجود ندارد. دیگر حب و بغض و رنجیدن وجود ندارد. در این حالت فرد از خودش گذشته است و خودخواهی معنا ندارد و فرد همه چیز و همه کس و خود را جزء هستی و یکپارچه می بیند. در این کالبد، بی ذهنی بطور کامل انجام می شود. زمان و مکان وجود ندارد و سیر و سلوک متعالی انجام می شود.
انسان موجودی شگفت انگیز است. انسان تنها دارای یک بعد و یک بدن نیست پس تنها دارای حواس پنجگانه نیست. انسان دارای طبیعت درون و احساسات متعالی است.
وقتی چیزی را با قلب خود احساس می کنید این خارج از حواس پنجگانه است یا وقتی شما به موضوعی فکر می کنید از بعد فیزیکی استفاده نکرده اید.
بدن انسان از هفت کالبد تشکیل شده است. شاید شنیدن این جمله برای مان عجیب به نظر برسد ولی با تمرین و احساس کردن کالبدها حضور واقعی آنها را می توان درک کرد.
هر کدام از این کالبدها با یکی از چاکراهای بدن در ارتباط است و اطلاعات خود را از طریق چاکرا به دست می آورد و از طرفی انرژی خود را به وسیله چاکرا به محیط اطراف می دهد.
بسیاری از اعمال و رفتار و گفتار ما تحت کنترل این کالبدها انجام می شود که در زندگی روزمره بطور ناخودآگاه از ما سر میزند. با شناخت این کالبدها و تأثیرات آن ها می توان رفتار خود را تحت کنترل گرفت و از آن مهمتر با دقت بر آنها خودمان را بهتر می شناسیم.
کالبدها در واقع ارتعاشاتی از انرژی هستند با فرکانس های مختلف و هر کدام از این محدوده های فرکانسی می تواند رنگی خاص ایجاد کند که مجموعه این رنگ ها با یکدیگر رنگ زمینه هاله شخص را رقم می زند. هر گونه تغییرات احساسی یا افکاری در اشخاص باعث تغییر رنگ در هاله می شود.
مجموعه این ارتعاشات باعث میشود که امواجی خاص در اطراف فرد ایجاد شود. یکی از دلایل جذب افراد به یکدیگر یا دفع آنها همین موضوع است. آیا تا حالا تجربه کرده اید که فردی در همان برخورد اول برایتان بسیار دلنشین است یا برعکس با دیدن شخصی حالت انزجار به شما دست بدهد. این مثال ها و مثال های فراوان دیگر به همین موضوع میدان انرژی افراد بستگی دارد. در ادامه به توضیح مختصر این 7 کالبد می پردازیم :
بدن مادی همین بدن فیزیکی است که برای حواس قابل درک است. این بدن کمترین انرژی را داشته و از حداقل فرکانس برخوردار است. اگر عملکرد آن ناموزون باشد، به دلیل نقصی است که در سیستم چاکرا پدید آمده است.
این بدن از لحاظ شکل و ابعاد همانند بدن فیزیکی بوده، جفت اتری آن نامیده می شود. این بدن عهده دار شکل دادن به بدن فیزیکی، خلاقیت و تمام حس های مادی است. بدن اتری انرژی های لازم را از نادی ها جذب و بخشی از آن را صرف داخل می کند و بخش دیگری از انرژی از طریق پوست خارج می شود که حدود دو اینچ طول دارد. این انرژی خارجی اولین هاله ای است که اطراف بدن فیزیکی را فراگرفته است و آن بدن را همانند محافظی در بر می گیرد.
افسانه های روسی مردم معتقدند که آینه از اختراعات شیطان است و به همین خاطر است که آینه در مسائلی مانند احضار و جذب ارواح استفاده می شود یا اگر انسانی در آینه ی اتاقش روح یک شخص مرده ای را ببیند او نیز بلافاصله خواهد مرد. در افسانه های ایران باستان اما مردم معتقد بودند اگر شب هنگام جلوی آینه در یک مدت معین مشغول نگاه کردن و شانه کردن موهای خود بشویم، و به چیزی فکر نکنیم، تصاویری از موجودات عجیب وغریب را در آینه خواهیم دید. در افسانه های بابل و بین النهرین نیز معتقد بودند اگر شخصی گم بشود می توان با تکرار کردن مکرر اسم او جلوی آینه از موقعیت مکانی او مطلع شد. همه ی این افسانه ها، داستان ها و مشاهدات واقعی بعضی از آدمها، دانشمندان و محققان را وا داشت تا در این زمینه به دنبال دستاورد و منطقی علمی برای پاسخ به رمز های موجود در آینه بروند. اما این محققان و دانشمندان هیچگونه مواد معدنی در ترکیب ساختاری و فیزیکی آینه که توجیه
کننده این داستانها باشد پیدا نکردند. اما توانستند برخی توجیهات زیر را پیدا کنند:
۱.اولین یافته ی محققان می گوید حرکت انسان و انعکاس تصاویر مختلف در سطوحی مانند آینه ها، از جهات مختلفی تحت تاثیر مجموعه ای از تحریفات و تغییرات قرار می گیرد. مانند تاثیرات نور و تاریکی روی چشم انسان که باعث می شود چشم یک سری اشکال و تصاویر غیر واقعی را واقعی ببینید. این یافته می گوید آینه ها ورودی های ناشناخته بصری هستند. یعنی شخص فقط خودش را در آینه نمیبیند بلکه تمام آنچه اطرافش است را نیز در آینه مشاهده می کند. پس انعکاس مجموعه ی این تصاویر در شیئی مانند آینه و تداخل و تاثیرات نور و تاریکی در آن باعث ایجاد فضایی جهت تغییر در شکل واقعی تصاویر خواهد شد.
۲. یافته ای دیگر این مقوله را به قدرت ذهن انسان ربط می دهد و معتقد است ذهن انسان می تواند تصاویر ناشناخته را به صورت شناخته شده بازسازی و ترجمه بکند تا جایی که انسان وقتی آن تصویر را ببیند انگار از قبل آن را دیده و می شناسد. [جهت یاداوری، عقل باطنی انسان بطور غیر ارادی و نامحسوس همیشه در حال ذخیره کردن تصاویر مختلفی ست که ما در طول عمر خود آنها را مشاهده یا از کنار آنها بی توجه عبور می کنیم. حال هر گاه در سطوح منعکس کننده مانند آینه تصویر ناشناخته ای ببینیم در واقع برخواسته از همان تصاویر ذخیر شده در عقل یا ذهن باطنی ماست]
۳.نظریه ی دیگری که شهرت بیشتری نسبت به سایر نظریه ها دارد می گوید، ایستادن انسان بدون حرکت جلوی سطوح منعکس کننده مانند آینه به همراه تمرکز و خیره ماندن طولانی مدت به آن، و خالی کردن ذهن از هر گونه افکار مزاحم و دلمشغولی ها، باعث می شود انسان به حالتی مشابه کمای موقت یا همان خلسه وارد شود. مانند وقتی که انسان هیپنوتیزم می شود. [این همان حالتی ست که بعضی از جادوگران و پیشگوها برای دیدن اشیاء گمشده در آینه به کمک کودکان زیر سن بلوغ، از آن استفاده می کنند]
۴.بعضی از دانشمندان و محققان، دیدن اشباح و تصاویر مختلف در آینه ها توسط بعضی افراد را دلیلی بر بیماری روحی آنها، و اثرات سوء مصرف بعضی از داروها و قرص های مسکن، آرامبخش یا ضد افسردگی می دانند. [ چون بعضی از این قرصها شبیه مواد روانگردان عمل می کنند، عوارض جانبی زیادی دارند و باعث ایجاد توهم در فرد خواهند شد. ]
حس بینایی از آسان ترین حواسی ست که جن می تواند از طریق آن انسان را تحت تاثیر قرار دهد. [جادوگران زمان فرعون، چشم انسان را جادو کردند، طبق آیه ی سحرو اعین الناس] چون جن از آتش است بزرگ ترین تاثیری که میتواند بذارد تاثیری گرمایی گازیست. از طرفی بینایی انسان همواره تحت تاثیر حرارت و گاز قرار میگیرید مانند دیدن سراب. سراب در واقع یک توهم است که عامل آن حرارت و گرما است که باعث می شود چشم ما آن را بصورت آب ببیند. و قص علی هذا…که نشان می دهد آینه و حس بینایی ما آسانترین راهی ست که اجنه می توانند از طریق آن ما را تحت تاثیر خود قرار دهند. پس اگر بخواهیم نگاهی علمی – ماورایی به آینه ها داشته باشیم، و با توجه به آنچه در این مقاله گفته شد هنوز رموز زیادی در آینه و ارتباط آن با عالم ماورا وجود دارد. و باید مراقب آینه های اطراف خود باشیم چون آینه ها یک جورایی دریچه ی ورود و خروج به عالم اجنه و شیاطین هستند و لازم است نسبت به آینه ها محتاط باشیم و موارد زیر را در برخورد با آنها در نظر بگیریم:
۱.به مدت طولانی جلوی آینه قرار نگیریم و به ظاهر خود خیره نشویم.
۲. هنگامی که از خانه خارج می شویم و همچنین قبل از خواب یک پارچه ی سفید روی آینه بکشیم.
۳.آینه ها را به مدت طولانی در یک مکان ثابت قرار ندهیم. هر سال جای آن را عوض کنیم.
۴.اگر شخص بیماری در خانه داریم، از قرار دادن آینه در اتاق آن خودداری کنیم.
۵.اگر به منزل جدید نقل مکان کردیم و آینه ای قدیمی در آن یافتیم حتما آن را از منزل خارج کنیم و از آینه های جدید استفاده کنیم.
در این بخش می خواهیم از یک شئ بی جان اما مرموزی بنام “آینه” صحبت کنیم. شیئ که همیشه در اطراف ما وجود دارد اما شاید چیز زیادی در رابطه با آن نمی دانیم. اینجا می خواهیم نگاهی هم فیزیکی و هم متافیزیکی به راز آینه ها داشته باشیم و از ماهیت واقعی آینه ها تا حدودی با خبر شویم.
آیا آینه، دریچه ای به عالم ماوراء می باشد؟
اجازه بدهید قبل از اینکه وارد راز آینه ها و ماورا بشویم، آینه ها و حس بینایی انسان را از نگاه علمی و فیزیکی بررسی کنیم. ابتدا چند سوال: آیا اجسامی که در اطراف خود میبینم به شکل واقعی خود هستند؟ آیا چشمهای ما حقیقت و شکل واقعی اشیاء را نشان ما می دهد؟ وقتی نور به اشیاء رنگی برخورد می کند، آیا رنگ سفیدی که مشاهده می کنیم واقعا سفید است؟ پس چرا همین رنگ و نور را اگر از منشور شیشه ای عبور دهیم به هفت طیف رنگی تقسیم می شود؟ طیفهایی که در واقع، رنگ نیستند، بلکه موجهایی هستند که طول و مقدار ترددشان باهم متفاوت است. پس در واقع نه سفید، سفید است و نه قرمز، قرمز. هر چه که اتفاق می افتد حاصل فعل و انفعالات همین امواج در سلول های عصبی موجود در انتهای محل ارتباط چشم و مغز است. که مرکز بینایی در مغز آنها را شناسایی و به صورت رنگهای مختلف ترجمه می کند.در واقع ما و هر آنچه اطراف ماست، عبارت هستیم از فضای بزرگی که اتمها در آن شناور هستند.
اگر ساز و کار حس بینایی ما با آنچه در حال حاضر هست فرق داشت میتوانست از دیوار های بتنی نیز عبور کند و ما پشت دیوار را نیز میتوانستیم ببینیم. اما برنامه ریزی بینایی ما طوریست که دیوار را غیر قابل نفوذ میبیند در صورتی که ماهیت دیوار یکدست نیست و از منافذ زیادی برخوردار است که برخی اشعه ها می توانند از آن عبور کنند اما امواج و اشعه های مرتبط با بینایی انسان قادر به نفوذ از آن نیست، و هنگام برخورد با دیوار منعکس شده و به سمت ما باز میگردد. احکامی که ما نسبت به دنیای اطراف خود صادر می کنیم تنها تجربیاتی از حواس پنج گانه ما هستند نه احکام و ماهیت واقعی آنچه میبینیم. یعنی جهانی که داریم مشاهده می کنیم خود حقیقی آن نیست، بلکه جهانیست که ما به واسطه حواس پنجگانه خود ساخته و تعریف کرده ایم. ما نه تنها اشیاء را آنچه هستند نمیبینیم بلکه اشیائی جلو چشم ما وجود دارند ولی آنها را نمیبینیم. یعنی امواج و رنگهایی غیر از طیف رنگی به صورت کوتاه و بلند وجود دارند که ما قادر به دیدن یا شنیدن آنها نیستیم. و یا برعکس، گاهی اشیاء و اشکالی را میبینیم که اصولا وجود خارجی ندارند، مانند ستارگانی که میلیون ها سال مرده و از بین رفته اند ولی هنوز آنها را در آسمان میبینیم. [یعنی در اصل نمیبینیم ولی تحت تاثیر زیبایی آن قرار میگیریم]
در راز آینه ها ، آینه به شکل مرموزی عمل می کند. مثلا اگر به آینه نگاه کنیم سمت راست خود را چپ و سمت چپ خود را است میبینیم. یعنی اگر روبروی آینه دست راست خود را حرکت دهیم دست چپ آینه شروع به حرکت می کند. بعضی ها می گویند آینه همه چیز را معکوس نشان می دهد در صورتی که این طور نیست، یعنی آینه هیچ وقت تصویر مارا وارونه نشان نمیدهد که مثلا پاهای ما بالا و سر ما پایین قرار بگیرد. آینه فقط حالت افقی و چپ و راست را معکوس می کند و نه حالت عمودی. آینه هیچگاه نور را مستقیما به چشمهای ما منعکس نمی کند، بلکه آن را جذب و سپس بصورت معکوس به طرف ما منعکس می کند. [و آنچه در آن میبینیم حقیقی نیست بلکه امواج الکترومغناطیسی متردد از اینجا و آنجاست. ] حال سؤال اینجاست، براستی این نوری که جذب می شود به “کجا می رود؟ و چگونه و از کجا دوباره به سمت ما باز میگردد؟
از همان سالهای اولیه که انسان تصویر خود را در آب و سایر سطوح منعکس کننده میدید، توجه اش نسبت به این امر و راز آینه ها جلب شد. از طرفی داستان ها و افسانه های زیادی در باره ی اشخاصی که توانستند وارد آینه شده و عالم های دیگری را ببینند و سپس از آن خارج شوند وجود دارد. همچنین اشخاص زیادی ادعا کردند وقتی در یک مدت معین به آینه خیره میشوند چهره های عجیب و غریب از افراد آشنا یا غریبه ای را میبینند که حتی بعضی از آنها در قید حیات نیستند. افرادی که انگار میخواهند پیام خاصی را با آنها در میان بگذارند. از زمانی که از آینه در کار سحر و جادو و احضار روح استفاده شد افسانه های زیادی نیز پیرامون آن شکل گرفت. مانند افرادی که با شخصیت های داخل آینه حرف میزنند و از امور غیبی باخبر می شوند. [مانند شخصیت جادوگر فیلم کارتونی سفید برفی] و جادویی که به اسم ‘جادوی آینه ای ‘ معروف است که معمولا زنان برای شوهران خود درست میکنند. [ به این شکل که جادوگر پشت آینه یکسری اورادی میخواند و طلسماتی مینویسد تا هر موقع شوهر آن زن خود را در آن آینه ببیند تحت تاثیر جادو قرار بگیرد و محبت او نسبت به زنش بیشتر شود و اجازه ی سرپیچی از دستورات زنش نداشته باشد.]
همچنین داستانهای افسانه ای بسیاری از آینه در فولکلورهای مردم جهان وجود دارد، به عنوان مثال در افسانه های یونان باستان آمده است که ارواح مردگان بعد از مرگ شخص، در آینه ی اتاقشان زندانی خواهند ماند. یا آینه ها توانایی کشیدن و زندانی کردن روح انسان را دارند تا بعدها ارواح را به عنوان ارواح خبیثه یا بصورت ارواح خون آشام به دنیا واقعی پس بدهند. [قصه ی یا افسانه قدیمی زنی به اسم bloody mary یا همان ماری خونی یا خون آلود از معروفترین این قصه هاست، زنی که با ریختن خون افراد زیادی به سلطنت رسید و بعد از مرگش روح آن در آینه ی اتاقش زندانی ماند. همچنین بر اساس این افسانه در غرب مردم باور داشتند اگر روبروی آینه ی حمام کسی سه تا پنج بار اسم ماری خونی را بیاورد روح ماری از آینه خارج شده و چشمان آن شخص را از حدقه در خواهد آورد. فیلم های زیادی در ژانر وحشت راجع به bloody mary ساخته شد از جمله ‘افسانه ی شهری’ یا فیلمی با عنوان همین بلادی ماری، و یا سریالهایی با عنوان ساوث پارک (در قسمت جهنم روی زمین۲۰۰۶)، و سریال سوپرنچرال که همگی به آینه و نیروی خبیث موجود در آن اشاره دارند.]