سومین بدن عهده دار احساسات و ویژگی های شخصیتی انسان است. فضای این بدن به اندازه بدن فیزیکی است، ظاهر آن شبیه ابر است که در همه جهات حرکت می کند. هاله بدن اختری به صورت تخم مرغ است. احساسات منفی مانند ترس، خشم، افسردگی یا هرگونه ناراحتی موجب پدید آمدن ابرهای تاریک در هاله می شوند. به هر میزان انسان به سمت عشق و از خود گذشتگی بازگردد، رنگ هاله شفاف تر و درخشان تر می شود. تمام احساسات سرکوب شده در بدن اختری یا کالبد ستاره ای فعال می شود و منتظر فرصتی برای رشد می ماند. مثاً اگر کسی در خود پرخاشگری را تقویت کرده باشد، در مقابل کسی قرار می گیرد که پرخاشگری او را تحریک کند. در این کالبد افکار و احساسات ناخودآگاه تأثیرگذارند. مثاً اگر کسی به صورت ناخودآگاه روحیات منفی داشته باشد، این امر او را از رسیدن به هدف باز می دارد.
چهارمین کالبد انرژی، بدن ذهنی است که سطح امواج آن بالاتر از بدن اثیری و بدن اختری است. این بدن به شکل تخم مرغ است و حجم آن در اشخاص پیشرفته افزایش می یابد. تابش هاله آن گاهی به ده ها متر می رسد. کسانی که از نظر ذهنی پیشرفت کمی دارند، هاله آن ها رنگ کدر خواهد داشت و هر میزان که افکار آن ها زنده تر و عمیق تر باشد، شفاف تر و پررنگ تر است. بدن ذهنی محل افکار، اعتقادات، عقل و منطق ماست. اطاعاتی که از بدن فیزیکی به دست می آید از راه بدن اتری به بدن اختری و از آن جا به بدن ذهنی فرستاده می شود و در آن جا به صورت کام در می آید. بنابراین مهم ترین عملکرد بدن ذهنی، یافتن راه حل های منطقی برای حل مسائل است.
این بدن که به آن گاهی بدن علّی یا سببی گفته می شود، بالاترین فرکانس های انرژی را داراست. هاله کالبد روحانی به کیلومترها می رسد. این هاله معمولا به صورت دایره کامل در انسان وجود دارد. بدن روحانی ملایم ترین رنگ ها را دارد. در عین حال که عمق تابش آن قابل توصیف نیست. امواج انرژی این کالبد با سرعت به سطوح پایین تر پخش شده، به صورت آگاهانه دریافت می شود. اگر تاکنون در کنار مرشدی کامل نشسته باشیم متوجه شده ایم که وقتی بیش از یک کیلومتر از او فاصله می گیریم شرایط تغییر می کند، نور و عشق و هیجان به تدریج کم شده تا کاملاً از بین میرود. از راه کالبد روحانی است که انسان به هدف می رسد. این بدن ما را به هستی الهی وصل می کند و از این طریق تمام اعمال ما همراه با قدرت، برکت و عشق خواهد شد.
در این کالبد فرد به وحدت وجود می رسد و تضادی وجود ندارد. دیگر حب و بغض و رنجیدن وجود ندارد. در این حالت فرد از خودش گذشته است و خودخواهی معنا ندارد و فرد همه چیز و همه کس و خود را جزء هستی و یکپارچه می بیند. در این کالبد، بی ذهنی بطور کامل انجام می شود. زمان و مکان وجود ندارد و سیر و سلوک متعالی انجام می شود.